دلنوشته های حسینی
25 آبان 1395 توسط ماه منير حبيبي
نمیدانم از کجا تا کربلا پیاده میروید؟
از نجف تا کربلا؟
از بصره؟
از میانه ی راه؟
از هر جا که میروید ,در بین راه که خادمان حسینی با شما با احترام رفتار کردند,مهمان نوازیتان کردند,چای و شربتتان دادند و با شیر داغ و صبحانه از شما پذیرایی کردند
یادتان نرود که روزئ از کربلا تا شام زینب این راه را چگونه پیمود:
او را چای داغ و شربت ئ شیرش ندادند,مهمان نوازیش نکردند,با او و یتیمانش مهربانی نکردند,آن روز فقط تازیانه بود و کودکانی که تنها پناهشان
دامان خاک الوده زینب بود ,اکنون که دلت با زینب همراه شد ,حالا که قلبت برای زینب خون شد,و دلشکسته شدی و اشک از دیدگانت روان شد
یادت باشد خداوند دعای دل شکسته و چشم گریان را بیشتر اجابت میکند پس برای فرج مولایت و امام زمانت دعا کن او این روز ها لباس عزا بر تن دارد و دلشکسته و گریان عمه اش زینب است.